حرفهایی که گفته نشد

وبلاگی که میشه شنید

حرفهایی که گفته نشد

وبلاگی که میشه شنید

میخوام از دنیای مجازی فاصله بگیرم مثل
وانس آپ و اینستاگرام و .....
و اینجا حرف های دل بزنم
کپی نیست و دست نوشته خودم هست
و خودم تایپ میکنم

بی مقدمه میرم سمت اصل داستان

 

آیا کسی هست روزهای تلخ سال 1388 رو فراموش کنه؟

وارد بحث سیاسی نمیشم

اما از اون روزها فهمیدم نقش ما مردم عادی در انتخابات فقط نمایش هست .

تا اونجایی که می تونستم رای ها رو دادم و نقش سیاسی خودمو بازی کردم .

اما الان که تاریخ رو ورق میزنم میبینم دولت ها هیچ تاثیری در زندگی ما ندارن 

چون واقعا کاری نمیتونن انجام بدن .

و تنها تاثیر در زندگی ما قانون اساسی کشورمون هست 

که هر دولتی میاد هیچ کاری نمیتونه انجام بده .

انشالله روزی برسه حکومت دار ها تصمیم بگیرن در قانون اساسی تغییری ایجاد کنند.

10 خرداد 1400

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۵۳
امیر افراسیابی

وارد قرن ۱۴ شدیم .

هنوز که هنوزه نمیتونم تاریخ رو 

ثبت کنم .هنوز فکرمیکنم ۱۳۰۰اول تاریخ باید بزارم. 

واقعیت اینه که ما حتما در قرن۱۴

 از دنیا میریم .حتی بچه هامون سال

۱۵۰۰ رو نمیبینن.

وای یه لحظه فکر کنید قرن ۱۳۰۰ چه اتفاقاتی افتاد .

چه حکومت هایی اومدن و رفتن .چه ادم هایی ازدنیا

رفتن.....

بیاید حالا نتیجه بگیریم .

شما هر چی بشی یا باشی سرنوشتت خاک هست.

تاریخ شبانه روز تکرار میشه .حکومت ها ثابت نمیمونن.

پس از همین حالا تا روزی که مرگت فرا میرسه .

بگرد و بچرخ و برقص و بهترین ها رو بخور ..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۱:۳۳
امیر افراسیابی

اگه اخبار های سال گذشته رو بخونی

ویروس کرونا از قم شروع شد .

و به شهر های دیگه رفت. 

رفتار مردم به اهالی قم رو دیدید؟

اون موقع کسی فکر نمیکرد کرونا اینقدر همه گیر بشه

که تو روستاهای کوچک هم بره .

بله یک سال گذشت .

از اسفند ۹۸ رسیدیم اسفند ۹۹

هیچی عوض نشد فقط پیر شدیم.

شرایط سخت تر شد

اما هنوز زنده ایم و امیدوار .

خدای بزرگ ممنون  که مدیریت میکنی .

و من بهت اطمینان دارم. 

در آخر دوستان برای آمدن باران کمی دعا کنید .

و به آسمان صحبت کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۳۹
امیر افراسیابی

تو این دنیا همه چی تکراری هست .

من دوره ریاست جمهوری هاشمی رو یادمه

بعدش خاتمی احمدی روحانی 

همه مثل هم .هر سال تورم هر سال خطر جنگ

هر سال اتمی هر سال.....

بازنده ما هستیم که این ها رو دنبال کردیم 

 

بازنده ما هستیم که دنبال اخباریم 

اینا همه اومدن و رفتن و فقط ما خودمون رو ناراحت کردیم

ما ترسیدیم .

بهترین کاری که میتونیم انجام بدیم 

برگردیم به طبیعت .

تلاش کنیم .کار کنیم .با خدا باشیم 

و دنبال گلوبالیست ها نباشیم .

اخبار های خوب گوش بدیم .

مثلا اخبار شبکه چهار عالیه .یه بار امتحان کنید 

من دارم تلاشمو میکنم از این بحران خارج بشم

.

.

.دی ماه ۹۹ 

شب جمعه ۱۹هوم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۹ ، ۲۲:۰۰
امیر افراسیابی

آخرین شب یلدای قرن 

آخرین شب پاییز 

واقعا سال ۹۹ چجور روش میشه اینجوری داره میگذره؟

الان تو اتاقم نشستم و سر تو گوشی .سال قبل کجا و امسال

کجا 

خب حالا یه لبخند بزنید😄

باور کنید شب یلدا بهانه ای برا دور همی بوده

حالا ما به احترام عزیزانمون جایی نمیرید .

سال دیگه زنده بودیم پیام میزارم میگم یادتونه 

پارسال وضع خراب بود الان همه چی درسته

پس برو یه موزیک شادی بزار شروع کن جدول حل کردن

و کتاب خوندن و اینستاگردی 

.

.

شب یلدا ۹۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۹ ، ۲۳:۳۰
امیر افراسیابی

گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی

 

یعقوب لیث صفاری شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ، غلامان را گفت : 

حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید. 

پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : 

سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم . 

اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخاست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛ در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که می گفت :

خدایا : یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش این چنین ستم می شود ! سلطان گفت : چه می گویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟ 

آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمی دانم ؛ شب ها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار می دهد . سلطان گفت : اکنون کجاست؟ مرد گفت: شاید رفته باشد . شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن . 

یعقوب سپس  آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت : 

هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم . 

شب بعد ؛ باز همان متجاوز به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت . یعقوب لیث سیستانی؛ با شمشیر برهنه به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛ دستور داد تا چراغ ها و آتشدان ها را خاموش کنند. آنگاه ظالم را با شمشیر کشت . پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست ؛ پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ، آنگاه صاحب خانه را گفت: 

قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام . 

صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟ 

شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور . 

مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛ سلطان در جواب گفت: 

آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم ؛ پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری ؛ مانع اجرای عدالت نشود ؛ چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛ پس سجده شکر گذاشتم . اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛ با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم . اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام. 

گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی 

گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی 

اهل عالم همه بازیچه دست هوس اند 

گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی 

اگر یعقوب های این زمانه،چراغ خاموش کنند و در پی عدل و انصاف بیفتند،!،چندصد آقا و آقازاده به زمین می افتند؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! حتما (مصلحت نیست که چراغی خاموش شود.!!) 

دزدان دغل ، بغل بغل می دزدند 

از گله  اشتران جمل می دزدند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۱۹:۳۴
امیر افراسیابی

هر چی کتاب روانشناسی بخونی 

و کلی انرژی بگیری اول و آخر بازم 

تو جامعه هستی و داری میبنی شرایط رو

شرایط چیه تو جامعه؟

گرانی 

تورم 

کرونا 

خونه نشینی

آینده نامفهوم و نامعلوم

رسیدن به پوچی .

نه دیگه جشنی هست نه عزایی

کلا هیچی نیست

از اول خلقت هم هیچی داخلش نبود و نیست

زندگی چهار چیز میخواد که اگه نباش زندگی نمیکنی.

خواب

خوراک

ازدواج یا نیازجنسی

اجابت مزاج

حالا حساب کن خواب یه خونه میخواد

خوراک پول میخواد 

ازدواج که نگو 

اجابت مزاجو که همیشه داریم

به امید روزی که این حرف های من 

کسی اصلا ندونه چیه و حس نکنه حرفام رو

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۹ ، ۲۱:۲۵
امیر افراسیابی

این روزا بر خلاف خبر های منفی و اقتصاد تورمی که 

زندگی ما بهش گره خورده تصمیمم گرفتم از عالم زمینی جدا بشم

و بروم به عالم کهکشان های بالای سرمون. 

مدتی هست اپلیکیشن Castbox رو نصب کردم و اپیزودهای 

مربوط به نجوم رو گوش میدم . 

دیگه این پایین ها نیستم .در میان آدم هایی که برا خودشون مرز

تشکیل دادن .حکومت قلمرو .....

 

یه تیله آبی چیه که ما وابستش شدیم .

حتما این اپلیکیشن رو نصب کنید و موضوعات مربوط 

به خودتون رو گوش کنید 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۹ ، ۰۸:۳۱
امیر افراسیابی

دیشب رفتم تلوزیون بگیرم .در حد متوسط 

قیمت ها تلوزیون ۵۵ ابنج از ۱۳.۵ شروع میشد

به بالا که در آخر ۱۵ تومنی رو گرفتم. 

خب قیمت این محصول ماه گذشته ده تومن بود

و سال گذشته شش تومن .

حقوق من اضاف نشده فقط خرجم بیشتر.

اهل گله و شکایت نیستم. چون بازم خریدمش 

خدا رو شکر .اما از ته دل خوشحال نبودم .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۰۷:۵۵
امیر افراسیابی

من هنوز تو سال ۹۸ هستم .

نصفی از سال ۹۹ گذشت .بدون هیچ کار مثبتی 

بدون هیچ تفریح و مسافرتی

زمین و زمان داره کار خودشو میکنه و من و شما 

درگیر حواشی دور بر خودمون هستیم

خدایا یه لطفی کن حس وحال خوب رو 

بهمون نشون بده .

هیچی سر جاش نیست .تو یه کمکی کن heart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۵۵
امیر افراسیابی