حرفهایی که گفته نشد

وبلاگی که میشه شنید

حرفهایی که گفته نشد

وبلاگی که میشه شنید

میخوام از دنیای مجازی فاصله بگیرم مثل
وانس آپ و اینستاگرام و .....
و اینجا حرف های دل بزنم
کپی نیست و دست نوشته خودم هست
و خودم تایپ میکنم

سلام 

مدتی نبودم .یعنی حسی نبود برای بودن .

زندگی یکم تکراری شده .

راه حلی هم نیافتم .

امروز انتخابات ریاست جمهوری هم هست .😄

چقدر دوره دانشجویی از انتخابات استفاده کردم .

کلی دعوا کلی کل کل با هواداران دیگر رقبا .

چقدر دعوا کردیم .خیلی خوب بود یادش بخیر

بچه ها ورزش کنید .تفریح برید و نفس های عمیقی بکشید .

اینجوری یکم سالم میتونید 

۱۵ تیر ۱۴۰۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۳ ، ۱۳:۲۱
امیر افراسیابی

وقتت رو نگیرم 

این جمله رو بخون 

‏از دلار ٧ تومانی تا دلار ۶۴ هزار تومانی

از پراید ۴ میلیونی تا پراید ۴٠٠ میلیونی

از سکه ۵٠٠ تومانی تا سکه ۴۶ میلیونی

از نان ١٠ ریالی تا نان ١٠ هزار تومانی

تورمی که اصحاب کهف در ٣٠٠ سال ندید ما در ۴٠ سال دیدیم، آنها خواب بودند و هیچ نفهمیدند، ما با چشمان باز کابوس دیده‌ایم!

 

حالا بگو ما زنده ایم یا شبیه زنده هاییم 

زندگی همین بود؟ 

بسه بابا بسه ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۱۵
امیر افراسیابی

"ز حق توفیق خدمت خواستم" گفتا:

از این بهتر چه می‌دانی که خلقی را بخندانی

-
"ز حق توفیق خدمت خواستم" گفتا:

از این بهتر چه می‌دانی که کار خلق بگشایی

-
"ز حق توفیق خدمت خواستم" گفتا:

از این بهتر چه می‌دانی که دستی را دهی نانی

-
"ز حق توفیق خدمت خواستم" گفتا:

از این بهتر چه می‌دانی درختی را بیفشانی

-
"ز حق توفیق خدمت خواستم" گفتا:

از این بهتر چه می‌دانی که علمت را بیاموزی

-
که حلمت را بیفزایی

که ذهنت را

که عشقت را

که دینت را

که کارت را

که جانت را

دمی باطل نگردانی

-

همه باهم

همه هم‌سو

صفا باشد

روا باشد

دوا باشد

همه بهر خدا باشد.smiley

#کوچه_اقاقیا

#منوچهر_نوذری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۰۲ ، ۱۵:۱۷
امیر افراسیابی

سلام .امروز ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ هست

ساعت ۰۰:۱۲

جاذبه زمین که داره کار خودشو میکنه .

همه ما رو داره پیر میکنه .پوستمون  رو چروک میکنه 

و فشار بیش از حدی به تمام بدن میاره.

زندگی مادی هم که مشخصه .شرایط واقعا عجیبه 

روحیمون هم که نوسانی شده .

راه حلی که میتونم داشته باشم .مرور کردن عکس های قدیمی از 

خودم هست.

تا بتونم با خودم حرف بزنم و بگم منو فراموش نکن .

منو رها کردی به دوره ای عجیب که هیچی سر جاش نیست

دوره ای که هر چی باور داشتیم از گذشته لگد زدن زیرش رفت تو هوا

 

همه چی شده تکراری 

هیچی دیگه زیبا نیست .

کاش بتونم روحیمو برگردونم. 

ممنونم از همه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۱۹
امیر افراسیابی

امسال کلی درس گرفتم 

 

از وضعیت و اوضاع کشور که خبر داشتید 

 

اما من یاد گرفتم تا وقت دارم تا زنده ام به خودم برسم

 

به خودم روحیه بدم .به دنبال آرزوهام برم .

خیلی به خودم میگم حالا وقتش نیست از ما گذشت

اما نمیشه .میخوام مجدد کارایی انجام بدم که دوستش دارم

شاید نتونم دیگه ماشین بخرم یا خونه عوض کنم 

اما میتونم ورزش کنم تفریح کنم و در کنارش مطالعه کنم 

سال ۱۴۰۱ خیلی خوب بودی خیلی بد بودی 

برو به امید خدا 

سال ۱۴۰۲ بیا و حال ما رو دگرگون کن 

امروز ۲۱ اسفند ۱۴۰۱

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۴۰
امیر افراسیابی

سلام 

همه ما از صبح تا شب فکرمون

در گیر همه چی هست جز خودمون 

قافل از اینکه بدن متوجه میشه که بیش از 

حد بهش بی توجهی میشه و خدای نکرده...

خدایا کمک کن تنش ها و فشار ها رو کنار بزاریم

و به خودمون برگردیم به اصل خودمون 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۵۲
امیر افراسیابی

خیلی زود دیر میشه

هر چی داریم از گذشته هست

واقعا زندگی کردن پوچ و بی معنا شده

اما همه چی سر جاشه خدا رو شکر 

و زندگی ادامه داره. 

دو پارادوکس عجیب کنار هم

از خدای بزرگ میخوام به همه مردم و ما 

آرامش بده .

 

ساعت ۸:۲۰

۲۶آذر ماه ۱۴۰۱

بعد از شیفت شب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۰۸:۲۰
امیر افراسیابی

سلام

بعد از مدتی گفتم پستی بزارم 

دیروز هیجدهم خرداد تولدم بود 

و سنم رسید به ۳۷ سال .

۳۷ ساله که تمام بدنم دارن با هم کار میکنن 

۳۷ ساله با بدی و خوبی گذشت 

۳۷ ساله که معنی زندگی رو نفهمیدم. 

تو دنیایی رها شدم که نمیدونم چی داره پیش میاد

کل کتاب های روانشناسی که خوندم رو متوجه شدم

زندگی همین لحظات هست که الان دارم مینویسم

مثلا بعدا چی میشه معنی دیگه نداره .

چکار دارم چی میشه .

اما با این تفاسیر باز بر میگردیم به عقب که چی شد

اینقدر زود بزرگ شدیم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۱ ، ۱۶:۰۹
امیر افراسیابی

سلام 

حدود ۵ ماه هست مطلبی نذاشتم .

نه گرفتار هستم نه فکر کنید تنبلی میکنم .

فرصت نمیشه .قشنگ از ریتم زندگی خارج شدم

یعنی هر چی خاطره خوب دارم برا گذشته هست.

هر چی به عقب نگاه میکنم میبینم بیشتر لذت بردم.

چرا اینجوری شدیم؟؟

پارسال ازدواج کردم .خب در حین ناباوری یک سال و خورده ای 

گذشت .کمی بالا و پایین داشت اما داره میگذره .شناخت ها بیشتر 

شده و هر کدوم از ما مواظبیم که همدیگرو ناراحت نکنیم.

در کل زندگی همین الان هست .

سخت و آسونی داره .اما چیزی که معنی نداره فردا هست

فردایی وجود نداره الان زندگی کن .

 

.

.

.

#زندگی #گذر_عمر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۰۰ ، ۱۵:۳۵
امیر افراسیابی

سلام امروز اول مهر ۱۴۰۰

 

اول مهر شد .اما دیگه مدرسه نمیریم .بزرگ شدیم

 

در واقع پیر شدیم .یادم میاد شهریور که می‌شد یه سری

نمایشگاه ها برپا میشد همه چیز برا مدرسه داشت .

از لوازم التحریر بگیر تا انواع لباس و پوشاک و کیف و کفش 

 

اما با توجه به وضعیتمون خرید میکردیم ‌.اون موقع ها خانواده‌ ها

نداشتن .صادق باشیم. مشکل مالی همه داشتن و بیشتر دفتر و لوازم التحریر از طرف

خیریه یا فامیلای نزدیک تهیه میشد.

کتاب ها رو خود مدرسه بهمون میداد .البته باید پول کتاب ها رو میدادی 

اگه نمیدادی برات قسطی می‌کردن.

هفته اول مدرسه کتابی در کار نبود .

هر سری یه کتاب میومد و معلم از کتاب سال قبل درس میداد

فقط بگم من هر سال مهر که میشه به بازار میرم و برا خودم 

یه دونه خودکار یا دفترچه یا هر چیزی که دوست داشته باشم میگیرم 

و یاد اون روز ها رو حفظ میکنم. اما برا بچه های داداشم و خواهرم

لوازم التحریر میگیرم تا لطفی که در بچگی به من کردن به صورت زنجیر

وار حرکت کنه .

آرزو میکنم نسل های امروز بتونن آینده کشور رو دست بگیرن

و برا خانوادشون مفید باشن.

اول مهر ۱۴۰۰ 

عسلویه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۰ ، ۱۳:۲۵
امیر افراسیابی